چند روز پیش بچه ها خونه مون بودن، مهتاب برای خودش یک گوشه نشسته بود و نقاشی می کشید.
فانوس و خورشید داشتن راجع به موضوعی بحث می کردن. خورشید یهو شاکی شد و فانوسم گفت یعنی چی این کارا؟
یهو مهتاب سرش رو از روی دفترش بلند کرد و خطاب به مامانش گفت:
چیکارش داری؟ ولش کن، بچه س خوب!!
اسم...
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 14:09
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 14:09
چند روز پیش بچه ها خونه مون بودن، مهتاب برای خودش یک گوشه نشسته بود و نقاشی می کشید.
فانوس و خورشید داشتن راجع به موضوعی بحث می کردن. خورشید یهو شاکی شد و فانوسم گفت یعنی چی این کارا؟
یهو مهتاب سرش رو از روی دفترش بلند کرد و خطاب به مامانش گفت:
چیکارش داری؟ ولش کن، بچه س خوب!!
اسم...
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 18:57
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 18:57
چند روز پیش بچه ها خونه مون بودن، مهتاب برای خودش یک گوشه نشسته بود و نقاشی می کشید.
فانوس و خورشید داشتن راجع به موضوعی بحث می کردن. خورشید یهو شاکی شد و فانوسم گفت یعنی چی این کارا؟
یهو مهتاب سرش رو از روی دفترش بلند کرد و خطاب به مامانش گفت:
چیکارش داری؟ ولش کن، بچه س خوب!!
اسم...
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 14:12
برچسب : نویسنده : sabar766 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 14:12